بازنویسی حکایت صفحه ۹۵ هفتم حکایت نگاری صفحه 95 نگارش هفتم بازنویسی حکایت 95 هشتم بازنویسی صفحه ۹۵ نگارش هفتم بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد جواب صفحه ۹۵ نگارش هشتم بازنویسی حکایت انوشیروان و بزرگمهر هشتم بازنویسی حکایت هشتم
انشا در ادامه مطلب
روزی روزگاری شخصی شترش را گم کرد.قسم خورد که اگر شترش پیدا شود آنرا به قیمت یک درهم میفروشد طولی نکشید که شترش را پیدا کرد. بعد از پیدا کردن شتر از قسمی که خورده بود پشیمان شد اما از طرفی نمیخواست زیر قسمش بزند..فکری به ذهنش رسید. گربه ای را در کنار شتر قرار داد و فریاد زد شتر را یک درهم و گربه را صد درهم میفروشم.. گربه و شتر را باهم میفروشم.. چی کسی میخرد؟؟ شخصی که در آن نزدیکی بود و صدای مرد را شنید گفت شتر ارزان است اگر گربه در کنارش نبود..