انشا کوتاه در مورد عاقبت فرار از مدرسه انشا عاقبت فرار از مدرسه کوتاه انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه در قالب خاطره انشا طنز فرار از مدرسه شعر در مورد عاقبت فرار از مدرسه انشا درمورد عاقبت فرار از مدرسه با قالب داستان داستان طنز فرار از مدرسه شعر فرار از مدرسه
انشا در ادامه مطلب
مدرسه در زندگی ما خیلی تاثیر گذار بوده زیرا به دلیل اینکه ما در مدرسه سواد خواندن و نوشتن یاد می گیریم و انسان بی سواد مانند انسان کم بینا که نمی تواند جهان اطراف خود را به خوبی ببیند و درکند است . خیلی از دانش آموزان علاقه ای به مدرسه ندارند و ترک تحصیل می کنند به دلیل اینکه فضای مدرسه برای آن فضایی سنگین و خشک است و بودن در آن محیط برایشان کسل کننده است و گاهی به دلیل سخت گیری های بیش از اندازه مسئولین نیز امکان دل زدگی برای دانش اموزان وجود دارد. دایی من اصلا به مدرسه و درس علاقه ای نداشت و معلمان نیز به دلیل نخواندن درس های دایی فردوس را تحت فشار می گذاشتن به طوری که از محیط مدرسه متنفر شده بود و در نهایت از مدرسه فرار می کرد و ترک تحصیل کرد دورهی اول متوسطه را در بیرون از خانه مشغول به کار هایی سبک شد .برای گذراندن زندگی و مخارج آن. کمی که بزرگتر شد به دلیل این که بی سواد بود و مدرک تحصیلی خوبی نداشت هیچ جایی به آن کار ندادند و در نهایت مجبور شد برای در آوردن پول و مخارج زندگی خود برای دیگران کارگری کند و با حقوقی بسیار کم و بدون بیمه و پشتیوانه ایی و زندگی خود را با سختی می گذراند و همیشه حسرت درس نخواندن خود را می خورد و همیشه به من می گوید که کار اشتباه آن را تکرار نکنم زیرا عاقبت فرار از مدرسه عاقبت همچون دایی من را دارد نظر شما در مورد این انشا چی بود ؟ نظر بزارید