متن عادی درمورد بهار متن در مورد فصل بهار متن ادبی در وصف بهار انشا در مورد فصل بهار انشا در مورد نسیم بهاری جملات زیبا در مورد بهار انشا در مورد بهار کلاس ششم انشا درمورد بهار مقدمه بدنه نتیجه

انشا در ادامه مطلب

انشا ادبی درباره فصل بهار

بهار فصل شکفتن است، فصل آغاز، فصل نو شدن …

بهار جشن طبیعت است و گل ها لباس های رنگارنگ خود را به تن می کنند تا زیبایی خود را به رخ یکدیگر می کشند، یکی قرمز، دیگری صورتی، آن یکی آبی و بنفش و … و درختان که از بی برگی و سرمای زمستان به ستوه آمده اند سبزپوش می شوند.

در فصل بهار زمین به شکرانه زندگی دوباره اش هر آن چه در دل پرورانده به سمت آسمان روانه می کند و دانه ها آرام آرام سر از خاک بیرون می آورند و به دنیا سلام می کنند.

کوه ها به مدد خورشید درخشان برف و بار خود را از تن شسته و رودها سرمست به راه می افتند، پرندگان از لانه های خود بیرون آمده و خبر رسیدن بهار را در همه جا نغمه سرایی می کنند.

غنچه های خجالتی که روی درختان میوه نشسته اند پنهانی از پشت گلبرگ های خود به بیرون سرک می کشند و زنبورهای عسل از گل های خوشمزه نوش جان می کنند.

بهار همه چیزش دلپذیر است، پیام عشق و شادمانی با خود می آورد و به همه موجودات و گیاهان و انسان ها نوید شروعی دوباره را می دهد.

در فصل بهار طبیعت به چالشی شگفت انگیز دعوت می شود، یک روز آسمان روسری آبی به سر کرده و لکه ای ابر در آن دیده نمی شود و روزی دیگر به سیاهی شب می شود و غرش های دلهره آورش بارش باران های بهاری را نوید می دهد و چیزی نمی گذرد که رنگین کمان رنگارنگ را گوش تا گوش خود پهن می کند.

بهار هیچ روز و ساعتش شبیه هم نیست و به مدد همین نوسان های شدید آب و هوای بهاری است که تابستانی پربار را شاهد خواهیم بود.

به قول شاعر:

هر گل و برگی که هست، یاد خدا می‌کند
بلبل و قمری چه خواند، یاد خداوندگار

برگ درختان سبز، پیش خداوند هوش
هر ورقی دفتریست، معرفت کردگار

وقت بهارست خیز، تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست، تا دگر آید بهار